جدول جو
جدول جو

معنی جغ بکشین - جستجوی لغت در جدول جو

جغ بکشین
فریاد کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پایین کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جوانه زدن، بالیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دراز کشیدن، تیغ کشیدن روی پوست بدن جهت حجامت یا هر قصد دیگر.، رشد کردن، رشد گیاهانی که بوته ی رونده دارند
فرهنگ گویش مازندرانی
تمام شدن، به پایان رسیدن، تمام شدن آذوقه، پول و غیره
فرهنگ گویش مازندرانی
داد زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
انکار کردن، منکر شدن به صورت تعمدی، جر و بحث کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
قد کشیدن، تفرج کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کنایه از: رگبار شدید و باران بی وقفه که به ساقه ی درخت انگور
فرهنگ گویش مازندرانی
علامت گذاری کردن از طریق کنده کاری بر چوب یا تنی، جریان.، عمل مجامعت توام با عنف، خشک کردن پوست تازه ی گوسفند از طریق
فرهنگ گویش مازندرانی
کشاندن، کشان کشان
فرهنگ گویش مازندرانی
نفوذ رطوبت به جایی
فرهنگ گویش مازندرانی
بلعیدن، روی هم آمدن پوسته ی زخم
فرهنگ گویش مازندرانی